سیاره ی کوچیک من بود



همزمان با نوشتن سراغ تلگرام هم میرم 

نمیدونم از ساعت دو ظهر تا الان چند بار چکش کردم تا یه یک قرمز بهم نشونم بده

ببینم نوشته شلوووووغم و من قربون صدقه شلوغ بودن سیاره ام برم

ولی امروز قرار نیست یک قرمز بالا بیاد 

#سیاره ی_من  

قربون صدقه ها دارن از دهن میفتنااا


بعد از چند ماه دست به وبلاگ شدم 

شهریور ٩٤ این وبلاگ تو بیان درستش کردم 

کوچ کرده ی بلاگفا بودم 

ولی دوام نیاوردم  

احساس غریبی میکردم از فضاش خوشم نیومد واسه من ساده پسند یکم گنگ بود

دوباره برگشتم بلاگفا تا اواسط ٩٧ اونجا مینوشتم 

بعد چند ماه ننوشتن و هزار و یک اتفاق تصمیم به حذفش گرفتم

روزای زیادی از زندگیمو ثبت کرده بودم یه کپسول زمان بود برام

هر چند بیشتر اون نوشته ها حال خوب نداشتن ولی قسمتی از زندگی رفته ی من بودن .

سه فروردین ٩٨ دوباره نیاز پیدا کردم به نوشتن 

این بار بیان انتخاب کردم 

دلم فضا جدید خواست 

فضای گنگ و غریب 

شبیه روزهای خودم که داره میگذره 

با زدن دکمه ی فراموشی رمز من دوباره بیانی شدم 

که باز بنویسم از خودم .


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها